برگزیده همایش پارسی بلاگ و جشنواره امام من | ||
اول ذیحجه که روزه بودم همکارم ساعت 12 ظهر گفت: روزه تو بخور هم ثوابشو بردی و هم من یه غازی (به لهجه اصفهانی) دارم نصف می کنیم می خوریم ... به خنده گفتم: هر وقت خواستید روزه مو بین روز باز کنم اولا تا قبل از ساعت هشت صبح پیشنهاد بدید دوما ناهار غازی نباشه آخه این روزای کوتاه، کدوم آدم عاقلی ساعت 12 ظهر روزه شو باز می کنه اونم به صرف یه نصفه غازی؟ امروز * که روزه بودم!!! همکارم صبح اول وقت بپرسید: شما روزه اید؟ کلی غمزه معنوی اومدم: اگه خدا قبول کنه...اگه...(واقعا می میریم همون اول بگیم بله). سریع رفت با یک استکان چای اومد گفت: زود باش روزه تو باز کن هم ثوابشو بردی هم می خوام امروز برم از سلف ناهار بگیرم... مناجات وقت افطار ساعت 8 صبح: خدایا! از شر وسوسه ناهار سلف و شر همکار وسوسه کننده و نفس اماره ( که من خیلی کار به کارش ندارم ولی دست از سرم برنمیداره)به تو پناه می برم....و ـ حتما هم همکارم بعدها از شر همکار خوش تعارف به تو پناه می آورد ـ پس مثل همیشه آغوش بگشا که دو آدم شرور آمدند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * آخه آدم عاقل!!! روز هفتم ذیحجه روز شهادت کوچکترین بازمانده معصوم (ع) واقعه کربلا روزه شو می خوره...؟آخه آدم عاقل با این همه روزه قضا و نذری به طمع ناهار سلف روزه شو می خوره؟ عجب که نفس لوامه ام بعد سالیانی امروز فعال شد... [ یکشنبه 89/8/23 ] [ 9:44 صبح ] [ رضوانه (نگهبان بهشت) ]
[ نظرات () ]
|